من شاعرم…
مادرم بهترین بهانه ی سرودن من است…!
گل سرخی که همچون شراب عرفان مستم میکند و ناگهان خود را بر فراز باغ مهربانی در کنار چکاوک عشق, همزبان می بینم…!!
من شاعرم…
من با کلمه ی مادر بزرگ ترین شعر جهان را سروده ام…!
شعری که دشمن را در نزدیکی دوست,
و لحظه ای به تردید می افکند ؛
بخوان با من…
بخوان با خود…
بخوان با او…
در قنوت نمازت نیز شعر مرا دعای خویش قرار ده.. خدا را خوش می اید…!!
به تکرار بگو:
بگو مادرم کو؟؟
اگر بیرون است میخواهی زود بیاید…!
مگر نه اینست؟…
و اگر خانه است, در ناز مادری او مغروری…!!
یکی میگفت:در وصف او افراط نکن, (کفر است…!)
… و من دیروز کافری بر تابوت مادر خود دیدم که با شوق (خدایی) ناله سر می دهد…!!!
نویسنده:مجاهد ظفری
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0